https://srmshq.ir/bavqxw
سال ۱۴۰۳ در حالی آغاز شد که خبرهای آغازین آنچنان بود که در یک شوخی جمعی همه از کشدار شدن فروردینماه و تمام نشدنش گلایه داشتند! فروردینی که از گران شدن فزاینده قیمت دلار و سکه در آن بود تا مرگ دو هنرمند معروف کشور و سرانجام سایه جنگی که شباهنگام به وجود آمد و بسیاری را در شوک برد. از سوی دیگر باز هم ونهای گشت ارشاد خبرساز شدند تا مجدداً برخورد پلیسی با موضوع حجاب جامعه را تحت تأثیر قرار دهد و موافقان و مخالفان را به فضای مجازی بکشاند.
هر چه بود شروع سال ۱۴۰۳ بیشتر با استرس فراوان همراه بود اگرچه که بارش باران و هوای متفاوت با سالهای گذشته، روحیههای لطیف را هم به خود مشغول کرد.
آنچه که مشخص است مجموعه رویدادهایی که از ابتدای سال جدید شروع شده است نشاندهنده سالی خواهد بود که چالشهای فراوانی را در خود پنهان دارد. چالشهایی که نتیجه روالهای اقتصادی و اجتماعی سالهای گذشته است و بوی بهبود ز اوضاع نمیآید. اقتصاد کشور همچنان درگیر بیثباتی و بیتدبیری و تحریم است و فضای کسب و کار چنان خوشایند نمینماید. قیمت سکه و دلار و هزینه سبد خرید مایحتاج مردم سر به فلکزده است و به نظر میرسد سفرههای
مردم باز هم کوچکتر خواهد شد. پرسشهای ما از فروشندههای اقلامی مثل گوشت و مرغ و ماهی نشان میدهد که امکان خرید گوشت و ماهی با قیمتهای فعلی برای بسیاری از شهروندان فراهم نیست و این موضوع باعث کاهش سرانه مصرف بسیاری از خوراکیها شده است. از سوی دیگر دسترسی به خودرو و منزل مناسب نیز با قیمتهای نجومی و افزایشی براز بسیاری از اقشار جامعه زمان برتر از گذشته شده است و سالهای زیادی بایستی با حذف بسیاری از هزینهها کار گرد تا به سایهای از این امکانات رسید. در این حال سیاستهای اقتصادی فعلی نیز مؤید اتفاق خاصی نیست و اینکه برخی مردم را ترغیب به ریاضت بیشتر میکنند نشانهای از تداوم همین وضعیت است. خیلیها هم میگویند که با آمدن احتمالی ترامپ به عرصه زمامداری آمریکا شرایط اقتصادی بهواسطه گسترش دامنه تحریمها و تحتفشار قرار گرفتن سایر کشورها به خاطر تعاملاتشان با ایران سختتر هم خواهد شد. هر چه هست این سیاستهای اقتصادی داخلی است که تحت تأثیر نحوه تعاملات بینالمللی و سیاست خارجی تعیینکننده خواهد بود و معلوم نیست که میتوان به تغییری اساسی امیدوار بود و یا باید مشاهده کرد که در همچنان به پاشنه سابق میچرخد...
حمله پهبادی و موشکی ایران به اسراییل اگرچه که در بدو امر نگرانیهای شدیدی به وجود آورد و به بازارهای داخلی نیز شوک وارد کرد اما در ادامه مشخص شد که راهبرد اتخاذ شده در کشور در راستای بازدارندگی بیشتر سمت و سوی جلوگیری از ماجراجویی صهیونیستها در منطقه را دارد و نحوه واکنش آنها نیز نشان داد که این سیاست کارساز بوده و بیش از تنشزایی میتواند به تنشزدایی در منطقه منتهی شود و کشور آرامش بیشتری به خود ببیند. البته خاورمیانه آنچنان دستخوش تحولات آنی است که نمیتوان چندان در خوشبینی مطلق به سر برد و همواره باید مراقب تحرکات داعش و طالبان و اسراییل بود...
در عرصه داخلی نیز آنچه که بیش از همه در ابتدای سال نمود داشت نحوه برخورد با موضوع پوشش خانمها بود که در رسانهها نمود زیادی یافت. بازگشت ونهای گشت ارشاد انتقادات زیادی را حتی در میان برخی اصولگرایان به همراه داشته و قاعدتاً نحوه برخورد مورد انتقاد حقوقدانانی مثل دکتر علی خالقی که نظریاتش در حوزه کیفری در دانشگاهها تدریس میشود قرار گرفت. شاید توصیههای اخیر مقام معظم رهبری و افراد تأثیرگذاری که ورود پلیس به هر حوزهای را مناسب نمیدانند بتواند تأثیری در فضای ایجاد شده بگذارد و روندی دیگرگون در کشور طی شود تا آرامش بر جامعه حاکم شود...
شاید بایستی امسال را با احتیاط گذراند. منظور از احتیاط هم دوری از خوشبینی و بدبینی مفرط و روی آوردن به واقع بینی است. واقعبینی بر اساس توان مدیریتی دولت، شرایط حاکم بر مجلس، تحولات منطقهای و شرایط انتخابات در آمریکا که میتواند وضعیت سال پیش رو را ترسیم کند.
https://srmshq.ir/fnzvtp
انتخابات سیزدهمین دوره مجلس شورای اسلامی، رکورد کمترین میزان مشارکت را در میان تمام انتخابات پس از انقلاب ثبت کرد. اطلاعات قابل اتکایی از دادههای منتشر شده میتوان به دست آورد. گفته شده که حدود چهل درصد در انتخابات شرکت کردهاند و درصد چشمگیری از آراء باطله بوده است که دلیل آن چندان پنهان نیست. نفر دوم منتخب کرمان، هفتاد ویک هزار رأی (کمابیش ده درصد واجدین شرایط) را تقریباً بدون هیچ تبلیغی و تنها با اتکا به شبکهسازیِ نیروهای وفادار به حاکمیت به دست آورد. به بیان دیگر میتوان نیروهای طرفدار حاکمیت را چیزی حدود ده درصد جامعه دانست. شقاق گسترده بین مردم و حاکمیت دیگر قابل کتمان نیست. اینکه قریب به نود درصد جامعه، چه در موضع انتقاد، چه به شکل عناد و دشمنی، چه داشتن زاویه، با حاکمیت همراه نیستند، موضوعی است که این مقاله سعی دارد با رویکردی نو به آن بپردازد.
به آنان که رأی ندادند
اگر «رأی ندادن» برایتان اهمیت دارد؛ اگر رأی ندادن را یک عمل و یک اقدام میدانید، پس شما در زمره مهین دوستان هستید. رأی ندادن برای شما مسئله است، چون میهن برایتان مسئله است. بی مهین، کسی است که رأی دادن و ندادن برایش هیچ اهمیتی ندارد. شما همچون بسیاری از هممیهنان، از اینکه رأی ندادهاید خوشحال نیستید و آرزو میکردید که ای کاش شرایطی بود تا میتوانستید در انتخابات شرکت کنید و سهمی در مدیریت کشور داشته باشید. با این حال، هرگز چرخ دنیا به رنج و شکست ما، از دَوَران نمیایستد و هرگز هم به آه و ناله و نفرین ما به چرخش نمیافتد و هرگز هم قرار نیست آرزوهای ما و قصههایی که در خیال میبافیم به واقعیت تبدیل بشوند. هیچ جبر و تقدیری در کار نیست و این چرخ آسیا دنیا، بیاعتنا به گریه و دعا و ناله و نفرین انسانها، مدام میچرخد. این احساس نارضایتی و شکست لزوماً به سوی پیروزی منتهی نمیشود مگر آنکه این اندوه فراگیر، راهی به بیرون بیابد؛ مفری واقعی بیابد که نام دیگرش امید است. در این برهه تاریخ، بارقههای امید از جایی که انتظارش را نداریم جوانه زده است. این امید، این بار دقیقاً از دل یک یاس سر برآورده است. این جوانهِ نورسته امید، دقیقاً از بطن ناامیدی از منجیهای خیالیِ خارج از کشور برخاسته است. کورسوهای امیدی که سالها منتظرش بودم، سرانجام در حال رستن است؛ و اکنون گاه آن است تا با حمیت در جبهه اندیشه و ایدئولوژی به پیش بتازم، زیرا پیشتازی و تابوشکنی در عرصه ایدئولوژی، اگرچه بسیار حیاتی است، اما باید مراقبت بود که زودهنگام نباشد. باید زمانی باشد تا ظرفیت شنیدن و پذیرفتن وجود داشته باشد. اکنون گاه آن است.
اگر عجالتاً، نقطه عزیمت تاریخ معاصر را دهه هفتاد قلمداد میکنیم، به نظر نگارنده مهمترین حادثه اجتماعی آن دهه و نقطه عطف تاریخ سیاسی آن دهه، بازی فوتبال ایران و استرالیا بود. پس از آن بازی بود که تاریخ ایران ورق خورد. مردم کتابِ وحشتِ دهه شصت را بستند و برای زندگی، آمال جدیدی خیال کردند. بادهای تغییر وزیدن گرفت و جامعه برای شروعِ فصلی نو، کمر همت بست. دستکم «عددها و شاخصهای اقتصادی» نشان از موفقیت آن دوران میدهد. اینکه چه شد و چه رخ داد که آن شاخصها تداوم پیدا نکرد را همهمان به یاد میاوریم و در این مقال از ذکر مصیبت خودداری میکنیم. به هر ترتیب، اکنون جامعه از آیندهای که بتواند تعریفش از زندگی و تخیلش از واژهای بنام سعادت را متصور بشود، عاجز است. عجز از تصور آینده و ناتوانی در تخیل سعادت، موجب اختلال عصبی و روانی میشود. این نارضایتی اجتماعی به سبب مشکلات اقتصادی نیست، بلکه به دلیل ناامیدی است؛ و امید یعنی تصور و تخیل درباره سعادت.
میگویند انسان تنها موجودی است که مفهومی بنام آینده دارد. عبارتِ افیونیِ «در حال زندگی کردن» تنها حاصل نشئگی است و بس؛ و این خشوعی که در پذیرفتن سرنوشت ترویج میشود، ناشی از نخوت است نه فروتنی. این فروتنیای که ما به آن دچاریم، نه یک فضیلت اخلاقی، بلکه برای فرار از نقد شدن است. بسیاری از ما، پشت چهرهای خاکسار پنهان میشویم تا از معرکه انتقاد بگریزیم. همصدای تبلیغات رسانهها میشویم تا همرنگ جماعت بشویم تا در جمع پذیرفته بشویم. از فحش خوردن میترسیم، از این روست که واقعیتی که پیش روی چشم ماست را از بیم نکوهش جماعت نمیبینیم. ترسوهایی هستیم که در برابر زندگی سینه سپر نمیکنیم. انگار فراموش کردهایم که انسان کارگردان تاریخ است و این جهان، جهان علت و معلول است. در تطور ایام و چرخش دوران، این اذهان خوابزده و مسامح با تلنگری بیدار میشوند و اگر بخت و اقبال یاری کند، فراگیر و گسترده میشود، چیزی که نامش را امید گذاشتهاند.
آن جوانههای امید را در زمزمههای جستهوگریخته مردم در سرخوردگی از کمک خارجنشینان میبینم. پیش از انقلاب تا به کنون چنین بوده که همواره بخشی از جامعه، گوش به دهان تحلیل گران لندن نشین بوده است. گزافه نیست اگر بگوییم رسانههای خارج از کشور، کسر قابلتوجهی از توجه جامعه را به خود جذب کردهاند؛ عدهای برای تفریح و عدهای از سر عادت و بخش عمدهای از جامعه، به علت تخصص و تبحری که صداوسیما در ایجاد انزجار و دلزدگی از خود نشان میدهد، گوش به خبرپراکنی آنها دادهاند. در این میان کسانی چنان آتش کینه و عداوت را در خود پروراندهاند که هر آیینه منتظر حملهای نظامی از سوی ابرقدرتها نشستهاند (بهراستی که ما چنین موجوداتی در جامعه داریم!)؛ اما در میان جوانان میبینم که جسته و گریخته، دیگر چشم بدانها ندارند و تصمیم دارند تا معطل و منتظر کسی نباشند. نسلِ نو، در تشخیص اباطیل و اندیشههای فروهشته، چشم تیزبین و گوشهای تیزتری دارد. این خبر خوبی است، وقتی که کسی میگوید «اگر منتظر کسی هستید تا بیاید، کاملاً سرکارید». این یعنی بازگشت به زمین بازی واقعی، این یعنی پذیرفتن واقعیت موجود، اینکه بپذیریم هیچکس از خارج به کمک ما نخواهد آمد و ما در این جغرافیا بهغایت تنها هستیم. این قدم اول عقلانیت است.
بسیاری از فعالین سیاسی خارج از کشور، نه اینکه بهطور مستقیم کنترل بشود، بلکه بدون آنکه خود بدانند، هدایت میشوند. هدایت میشوند به فعالیت بیشتر؛ و این تکنیکی است که سیاستگذاران امنیتی، با علم به درصد بالای نارضایتی جامعه، ترجیح میدهند تا رهبری ذهنی مردم، در مقابله با نظام حاکم، در خارج از کشور شکل بگیرد و توسط خوانندهها و بازیگرها و فوتبالیستها، صحنهگردانی بشود. چه سعادتی برای یک حاکمیت از این بالاتر که اپوزیسیونش توسط مسیح علینژاد و گلشیفته و کریمی و سایر دلاقکه (جمع مکسر دلقک، خودساخته نگارنده!) رهبری بشود. به یاد بیاورید ماجرای هخا را در سال ۸۳، چه پروژهای جالبی بود. همو که قرار بود با پنجاه فروند هواپیما فرود بیاید و تاج شاهی بر سر نهد! همو که کل پروژهاش آزمایشی برای میزان تأثیرپذیری مردم از چنین اشخاصی بود. این خوششانسی یک حاکمیت است که ذهن ناراضیان، معطوف و متوجه چنین افرادی باشد تا اینکه با یک اپوزیسیون حقیقی که نوید یک آینده دستیافتنی را میدهد، طرف باشد. برای حاکمیت تمامیتخواه مصیبت وقتی است که با مخالفانی روبرو باشد که از استدلال و منطق قویتری برخوردار باشند؛ جبههای که فارغ از اتکا به افراد و بینیاز از خصوصیات اخلاقی اشخاص باشد؛ جبههای که بر اساس یک سیستم استوار باشد نه پشتگرم به نمایش و تحور گاه و بیگاه افراد. سیستمی که تنها به افراد کاردان، امین و میهندوست، مؤمن و مقید، نقی و تقی، دلیر و بهادر و مقیم کشور که برای فرزندانشان آرزوی مهاجرت نمیکنند و خود نیز مقدمات هجرت فراهم نمیکنند، اجازه ارتقا و رهبری میدهد. سیستمی که به شکل واقعی نویدی از آینده بدهد. متأسفانه این سیستمها در کشور منکوب و اشخاص مستعد مغلوب و در یک کلام، جایگزینِ شدنی و ممکن، مستور مانده و نیروهای مؤثر به مهاجرت رهنمون میشوند. این تکنیک البته از فشارها اندکی میکاهد و تنشها را موقتاً به تأخیر میاندازد، اما هرگز نمیتوان بر این روش، تمدنی ساخت و کشوری بنا کرد.
این جامعه ناراضی، بالاخره باید به این درک برسند که هرگز کسی از خارج نخواهد آمد و هیچ چمدانی حاوی سعادت یک ملت نیست. ابداً کسی در اتاقهای فکر کشورهای ابرقدرت به ارزشهای عزیز و ارجمندِ ما وقعی نمینهد. هرچه زودتر به این واقعیت اذعان کنیم، هرچه زودتر به این فهم برسیم و تاریخ گذشته را با همه تلخیهایش بپذیریم، زودتر به سرخط عقلانیت خواهیم رسید. حتی از این فراتر برویم، البته مطلوب حاکمیت این است که جامعه ناراضی بجای توسل به یک احتمالِ شدنی و ممکن و واقعی، به یک آرزوی شیرین، آسان، دلربا، ولی در عین حال غیرممکن و ناشدنی، چنگ بیندازند که همانا آمدن فرزند محمدرضا شاه باشد برای بازگرداندن کشور به سال ۱۳۵۲ و تغییر کشور به سوئیس خاورمیانه، آن هم تنها به طرفهالعین آمدن جناب ایشان! تداوم این خیال شیرین تنها به تداوم حاکمیت تمامیتخواهی منجر شده است که تنها راهبرد کشورداریاش، انتظار فرج از بین این ستون تا آن ستون است.
...
ادامه این مطلب را در شماره ۷۵ ماهنامه سرمشق مطالعه فرمایید
https://srmshq.ir/y4iaux
شناخت اثرات تورم بر اقتصاد و کسبوکارها، از ارکان مهم برنامهریزی استراتژیک در هر سازمانی به شمار میرود. با توجه به سرعت گرفتن روند نزولی ارزش پول ملی در سالهای اخیر، اتخاذ استراتژیهای مؤثر برای حفظ و افزایش ارزش داراییها در دوران تورمی، اهمیت دوچندان پیدا کرده است. این مقاله به بررسی استراتژیهای کلیدی برای مواجهه با چالشهای تورمی در سه حوزه تولید، مبادله و خدمات میپردازد.
استراتژیهای کسب وکارهای تولیدی
برای واحدهای تولیدی، مدیریت هزینهها و تضمین توانایی خرید مجدد مواد اولیه پس از فروش محصولات، حیاتی است. این امر مستلزم بهکارگیری راهکارهای مالی مانند دریافت وامهای با بهره متناسب و استفاده از ابزارهای مالی نوین برای حفظ قدرت خرید است. فروش محصولات به صورت اعتباری باید با در نظر گرفتن مکانیزمهای تعدیل تورم و کاهش ریسک ناشی از کاهش ارزش پول انجام شود.
در کنار:
بهینهسازی زنجیره تأمین: رویکردهایی برای کاهش هزینههای تولید و افزایش کارایی در زنجیره تأمین، مانند انتخاب تأمینکنندگان محلی برای کاهش هزینههای حملونقل.
- فناوری و نوآوری: سرمایهگذاری در فناوریهای نوین برای افزایش بهرهوری و کاهش هزینهها.
استراتژیهای کسب وکارهای مبادلهای
کسبوکارهایی که بر پایه مبادله کالا استوارند، باید به طور مداوم نسبت به تغییرات ارزش موجودیهای خود و اثرات تورم بر چرخه مالیشان هوشیار باشند. برنامهریزی برای جایگزینی فوری کالاهای فروخته شده و استفاده از تسهیلات مالی برای تسریع در گردش مالی اهمیت ویژهای دارد. همچنین، سرمایهگذاری در داراییهای سرمایهای که از تورم محافظت میکنند، میتواند یک راهکار مؤثر برای حفظ ارزش سرمایههای نقدی باشد.
در کنار:
قیمتگذاری دینامیک: اتخاذ رویکردهای قیمتگذاری که اجازه میدهد به سرعت به تغییرات بازار و تورم پاسخ دهید.
- تنوعبخشی محصول و بازار: کاهش وابستگی به یک دسته محصول یا بازار خاص برای کاهش ریسکهای ناشی از تورم و…
استراتژیهای کسب وکارهای خدماتی
کسبوکارهای خدماتی باید بر حداکثرسازی درآمدها و مدیریت هوشمندانه هزینهها تمرکز کنند تا بتوانند ارزش داراییهای خود را در دوران تورم حفظ و افزایش دهند. استفاده از مشاورههای مالی و سرمایهگذاری در بازارهای مالی یا داراییهای کم ریسک و در عین حال با بازده مناسب، میتواند به کاهش تأثیرات منفی تورم کمک کند.
در کنار:
ارزش افزوده و خلاقیت در ارائه خدمات: ایجاد خدمات جدید که ارزش افزوده بیشتری برای مشتریان ایجاد میکنند و کمتر تحت تأثیر تورم قرار دارند.
- سرمایهگذاری در دانش و مهارت نیروی انسانی: افزایش کارایی و خدمات باکیفیتتر از طریق آموزش و توسعه نیروی انسانی.
جمعبندی:
تورم میتواند چالشهای عمدهای برای کسبوکارها ایجاد کند، اما با برنامهریزی دقیق و اتخاذ استراتژیهای مناسب، میتوان این تهدیدات را به فرصتهایی برای رشد و پیشرفت تبدیل کرد. استفاده از ابزارهای مالی نوین، تنظیم ساختار مالی و توجه به نوآوری در مدیریت منابع و فرآیندها، میتواند کلیدی برای موفقیت کسبوکارها در شرایط تورمی باشد.
کارشناسی علوم تربیتی
https://srmshq.ir/vpb3sq
امید به آینده و داشتن هدف، محرک هر فردی است برای گام برداشتن به جلو، برای انگیزه داشتن، برای تلاش کردن، اگر فرد هیچ امید و انگیزهای برای حرکت نداشته باشد نهتنها نمیتواند به پیشرفت خود کمک کند بلکه تبدیل میشود به عاملی خنثی که نمیتوان در جهت پیشبرد اهداف جامعه از او انتظاری داشت.
امید واژهای که این روزها کمتر در افراد جامعه احساس میشود!
با افزایش قیمتها بهصورت نجومی و سایر مشکلات اقتصادی و سیاسی و اجتماعی امید به آیندهای روشن هرروز خصوصاً در قشر جوان که آیندهسازان جامعه هستند کمتر و کمتر میشود این از جوانی که بیکار است از کارگری که در تهیه مایحتاج اولیه خانواده درمانده شده از کودکانی که در حسرت تحصیل و غذا و پوشاک و…هستند میتوان انتظار تلاش در جهت افقهای نامشخص و مبهم پیش رو را داشت؟
از جوانی که بیکار است میتوان انتظار ازدواج و تشکیل خانواده و از خانوادهای که مسکن و تهیه نیازهای اولیه خود را ندارد میتوان انتظار فرزندآوری داشت؟
گاهی که در مورد صبوری و دل بزرگ سرزمینم میاندیشم به خودم میگویم تا کجا میتوان به همین منوال با وجود سیر صعودی سختیها بدون داشتن حتی کور سویی از امید با سفرههای خالی و شانههای خمیده از بار سنگین مشکلات ادامه داد…
این روزها هر زمان کنار کسی مینشینم و سر بحث و گفتوگو باز میشود جز غم و اندوه و خستگی موضوعی برای مباحثه پیدا نمیشود.
از لحاظ سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و هر زاویهای که به مشکلات سرزمینم نگاه میکنم روزنهای از نور نمیبینم.
شاید برای شما اینگونه احساسی تداعی شده باشد که رنگ و بوی عید هرسال کمرنگتر و مهمانیها دیدوبازدیدها مسافرتها با توجه به شرایط اجتماعی هرروز کمتر از سال قبل میشود.
تورم و مشکلات اقتصادی بالا رفتن قیمت دلار و مسکن و همچنان ثابت ماندن درامدها زندگی را هرروز سختتر میکند.
نیازی نیست که اقتصاددان یا سیاستمدار قهاری باشی تا بتوانی در مورد شرایط پیش رو دست به پیشبینی بزنی کافی است روال عادی را در سالهای پیش مرور کنی، آنوقت بدون نیاز به زمان گذاشتن برای تحلیل و بررسی مکث میکنی و میگویی خوب آنچنان که تا اینجا آمدهایم هر سال نسبت به سال قبل شرایط جوری پیش رفته که حتی این هم مشکلات خارج از حد تصور بوده!
این داستانها گوشهای از مشکلات مردمی است.
چند روز پیش در فروشگاه مشغول خرید بودم کودکی حدوداً شش، هفت ساله با مادرش در حال خرید کردن بودند هر چیزی که کودک برمیداشت با نگاهی به مادر میپرسید که آیا پول این خوراکی کم است یا زیاد؟ و مادر هم از او میخواست که آن خوراکی را سر جایش در قفسه برگرداند و از خرید امتناع میکرد اینکه کودک برای یک بیسکوییت، آبمیوه و… دنبال این باشد که آیا والدین او میتوانند هزینه آن را بپردازند یا خیر؟ باعث احساس حقارت و ناتوانی در او میشود بهراستی چرا یک بچه خردسال باید مفهوم دردناک بیپولی را درک کند!
مردی که به همراه خانوادهاش جلوی ماشین ما سبز میشود و تقاضای مبلغی پول دارد و وقتی به چهره فرزندان بیگناه و همسرش نگاه میکنیم چیزی که در چشمان آنها موج میزند شرمساری از کاری است که پدرشان مجبور به انجام آن شده. خانوادهای که از سر و وضعشان میشود فهمید که ناچار به درخواست کمک شدهاند و قصد تلکه کردن مردم را ندارند.
و هزاران هزار مورد از این داستانها که انگار نویسنده آنها دستی توانا و قلمی رسا در به تصویر کشیدن درد و رنج داشته جوری که میتوان درد و اندوه را همراه با این داستانها باتمام وجود احساس کرد و برای فردایی متفاوت از این روزها با همت دولت و دستاندرکاران اداره جامعه افقهای روشنی را آرزو کرد.